سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسول خدا فرمود : «هان ! شما را از دشمن ترینِ آفریدگانْ نزد خداوند متعال، باخبر سازم ؟». گفتند : «آری، ای رسول خدا !» .فرمود: «کسانی که با زنان همسایگانِ خویش، زنا می کنند». [جامع الأحادیث]
 
یکشنبه 89 مرداد 24 , ساعت 11:4 صبح

غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا...بوی گل بوی گلاب می رسد از همه جا


مثل یک خورشید است می درخشد از دور...شده از این خورشید شهر مشهد پرنور


چشمها خیره به او، قلبها غرق دعا...بر لب پیر و جوان، همه یا رضا رضا


ای خدا کاش که من،یک کبوتر بودم...پیش آن گنبد زرد شاد می آسودم


می زدم بال و پری دورتا دور حرم... از دلم پر می زد ماتم و غصه و غم



پ ن: عکس بالا دخترمه در حال جمع کردن قالی های صحن حرم امام رضا(ع) . جو گیر شده بود سه - چهارتا قالی رو یک تنه جمع کرد . هر چی خادمها بهش می گفتن : عمو بسّه دیگه خودمون جمع می کنیم . گوشش بدهکار نبود. دعا کنید تا همیشه عاشق بمونه...


...

یکشنبه 89 مرداد 24 , ساعت 11:4 صبح

قلم نذر قدومت یا رضا جان...


 



یکشنبه 89 مرداد 24 , ساعت 11:4 صبح

زمان آهوی مست دشت گشته


به آئینی که مجنون گشت،گشته


گمانم آیه هایی از ظهور است


طلوع عشق، هشت هشت گشته


(زائر)


یکشنبه 89 مرداد 24 , ساعت 11:4 صبح
یکشنبه 89 مرداد 24 , ساعت 11:4 صبح

نمی دونم کی برامون دعا کرده بود که لایق شدیم بریم پابوس آقا امام رضا(ع) و 22 بهمن امسال رو در جوار بارگاه آسمونیش باشیم.
پیشنهاد می کنم برای یک بار هم که شده راهپیمایی کردن در مشهد رو تجربه کنید. یه تمرین تمام و کمال ولایت پذیریه!
نمی دونید چه حسی داشت وقتی با تمام وجود شعار می دادیم و با هر شعاری نگاهمون به گنبد طلایی آقا بود! حضور امام رو با تک تک سلولهامون حس می کردیم. وجودم پر شده بود از تولی و تبری ! صدام گرفته بود از بس مرگ بر آمریکا و اسرائیل و ضد ولایت فقیه گقته بودم ولی باز هم نمی تونستم آروم باشم . آخه مگه می شد چشم تو چشم آقا بود و آروم وایساد؟!



اشک توی چشمها حلقه می زد و معلوم بود که دلها دارن "اللهم عجل لولیک الفرج" می خونن!
خدایا کاری کن این گامها روزی پشت سر آقا امام زمان(عج) توی راهپیمایی شرکت کنن...الهی آمین


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ